01_Anfang des Buches/آغاز کتاب

بخش ۱ – آغاز کتاب
به نامِ خُداوَندِ جان وَ خِرَد | کَز اِين بَرْتَر اَنديشِه بَر نَگْذَرَد
به نام خداوندی که جان و خرد را آفرید، و اندیشه از او فراتر نمی‌رود.
Im Namen Gottes, des Schöpfers von Geist und Verstand, über den kein Gedanke hinausgeht.
خُداوَندِ نام وَ خُداوَندِ جاي | خُداوَندِ روزي‌دِهِ رَهْنُماي
او صاحب نام و جایگاه است و روزی‌دهنده و راهنماست.
Er ist der Herr des Namens und des Ortes, der Versorger und der Wegweiser.
خُداوَندِ كِيوان وَ گَردانْ‌سِپِهْر | فُروزَنْدِهٔ ماه وَ ناهيد وَ مِهْر
او خداوند کیوان و آسمان گردان است، و فروزنده ماه و ناهید و خورشید.
Er ist der Herr des Saturn und des drehenden Himmels, der Erleuchter von Mond, Venus und Sonne.
ز نام وَ نِشان وَ گُمان بَرْتَر اَسْت | نِگارَنْدِهٔ بَرْشُدِه پِيكَر اَسْت
او از نام و نشان و گمان فراتر است و آفریننده پیکرهای والا است.
Er steht über Namen, Zeichen und Vorstellung und ist der Schöpfer erhobener Gestalten.
بِه بينَنْدِگان آفَرِينَنْدِه را | نَبينی مَرَنْجان دو بينَنْدِه را
آفریدگار را با چشم نمی‌توان دید، پس دو چشم خود را برای دیدن او نیازار.
Den Schöpfer kann man mit den Augen nicht sehen, quäle deine beiden Augen nicht, um ihn zu schauen.
نَياَبَد بَدُو نيز اَنديشِه راه | كِه او بَرْتَر اَز نام وَ اَز جايْگاه
اندیشه هم راهی به سوی او نمی‌یابد، زیرا او برتر از نام و جایگاه است.
Auch der Gedanke findet keinen Weg zu ihm, denn er steht über Name und Ort.
سُخُن هَر چِه زين گُهَرَان بگذَرَد | نَياَبَد بَدُو راهِ جان وَ خِرَد
هر سخنی که از این گوهرها فراتر رود، جان و خرد راهی به سوی او نمی‌یابد.
Jedes Wort, das über diese Edelsteine hinausgeht, findet mit Seele und Verstand keinen Zugang zu ihm.
خِرَد گَر سُخُن بَرْگُزِينَد هَمی | هَمان را گُزِينَد كِه بينَد هَمی
اگر خرد بخواهد سخن برگزیند، همان را برمی‌گزیند که می‌بیند.
Wenn der Verstand Worte wählt, wählt er nur das, was er sieht.
سُتودَنْ نَدانَد كَس او را چُو هَسْت | مِيانْ بَنْدِگی را بِبايَدْت بَسْت
هیچ‌کس نمی‌تواند او را آن‌گونه که هست بستاید، پس باید بندگی را پیشه کنی.
Niemand kann ihn so loben, wie er ist; du musst dich der Dienerschaft widmen.
خِرَد را وَ جان را هَمی‌سَنْجَد اوی | دَر اَنديشِهٔ سَخته كِی گُنْجَد اوی؟
او خرد و جان را می‌سنجد، اما چگونه می‌تواند در اندیشه سخت بگنجد؟
Er misst Verstand und Seele ab – wie könnte er in einen festen Gedanken passen?
بِدين آلَتِ راي وَ جان وَ زَبان | سُتود آفَرِينَنْدِه را كِی تَوان؟
با این ابزار رای، جان و زبان، چگونه می‌توان آفریدگار را ستود؟
Mit diesen Werkzeugen – Meinung, Seele und Zunge – wie kann man den Schöpfer loben?
بِه هَستيش بايَد كِه خَستو شَوی | ز گُفتار بيكار يَكْسو شَوی
باید به وجود او اقرار کنی و از سخنان بیهوده دوری کنی.
Du musst seine Existenz anerkennen und dich von nutzlosen Worten fernhalten.
پَرَسْتَنْده باشی و جویَنْده راه | بِه ژَرفی بِه فَرمَانْش كَرْدَنْ نِگاه
باید پرستنده و جوینده راه او باشی و با دقت به فرمانش بنگری.
Sei ein Diener und Suchender seines Weges und beachte sorgfältig seinen Befehl.
تَوانا بُوَد هَر كِه دانا بُوَد | ز دانِش دِلِ پير بَرْنا بُوَد
هر که دانا باشد تواناست و دل پیر از دانش جوان می‌شود.
Wer wissend ist, ist mächtig, und das Herz des Alten wird durch Wissen jung.
اَز اين پَرده بَرْتَر سُخَنْ‌گاه نِیست | ز هَستِی مَر اَنديشِه را راه نِیست
فراتر از این پرده، جایی برای سخن نیست و اندیشه راهی به سوی هستی ندارد.
Über diesen Schleier hinaus gibt es keinen Raum für Worte, und der Gedanke findet keinen Weg zum Sein.
Nach oben scrollen