Themengebiete

Liebe Schülerinnen und Schüler,

Der Stoffplan umfasst eine Auswahl von literarischen Werken, die Schülerinnen und Schüler in den Klassen 7, 8, 9, 10 und 11 lesen und analysieren sollen. Diese Texte sind sorgfältig ausgewählt, um wichtige Themen und Stilrichtungen der Literatur abzudecken und den Schülerinnen und Schülern ein breites Verständnis für verschiedene literarische Formen zu vermitteln. Es wird empfohlen, dass die Schülerinnen und Schüler sich intensiv mit den Werken auseinandersetzen, um ihr Leseverständnis zu verbessern und ihre Fähigkeiten in der Textanalyse zu schärfen.

جشن عروسی

تابستان گذشته، ما به مراسم عروسی پسرعمه‌ام رفتیم که یکی از بهترین و زیباترین روزهای زندگی‌مان به شمار می‌آید. این روز ویژه و به یادماندنی پر از شادی، خوشحالی و عشق بود. خانواده‌ها و دوستان نزدیک و دور از نقاط مختلف دور هم جمع شدند و لحظات خوبی را در کنار یکدیگر سپری کردند. رامین، داماد ۳۸ ساله، مردی بااستعداد و مهندس زبردستی است که تحصیلاتش را در دانشگاه تهران به پایان رسانده و هم‌اکنون صاحب یک شرکت عمرانی موفق و معتبر می‌باشد.

عروس، بنفشه، ۳۰ ساله و پزشک متخصص زنان است که در بیمارستان مهر خرم‌آباد فعالیت می‌کند و با دقت و عشق به بیمارانش خدمت می‌نماید. پدر بنفشه نیز نظامی است که به تازگی به تبریز منتقل شده و اکنون در آن‌جا به خدمت مشغول است. فرح، خواهر رامین، با بنفشه آشنا شد و پس از چند ملاقات دوستانه میان خانواده‌ها، آن‌ها تصمیم به آشنایی بیشتر گرفتند. رامین و بنفشه پس از مدتی تصمیم به نامزدی گرفتند و مراسم عقدشان در شهریورماه برگزار شد که بسیار باشکوه و زیبا بود.

عروسی در خانه عروس با دکوراسیون زیبا و دلنشینی برگزار شد که فضایی شاداب را به وجود آورده بود. روز بعد، مراسم دیگری در یک باشگاه مدرن با موسیقی زنده برگزار گردید که شور و نشاط خاصی به جشن افزوده بود. عکاس حرفه‌ای از لحظات شاد جشن عکس‌های زیبایی گرفت و مهمانان از جشن لذت بردند و شب را با رقص و شادی سپری کردند. این لحظات شیرین، خاطرات ماندگاری را برای ما رقم زدند که همیشه در یادها خواهند ماند و بی‌شک بخشی از تاریخ زندگی‌مان خواهند بود.

سفر به ایران

من و دوستم اواخر اسفند ماه به ایران پرواز می‌کنیم. هفته آینده، دوستم برای درخواست ویزا به سفارت ایران خواهد رفت. دیروز با هم به یک آژانس مسافرتی رفتیم و دو بلیت رفت‌وبرگشت به همراه دو بلیت داخلی دوسره به مقصد یزد رزرو کردیم. همچنین، من دیروز یک کتاب راهنمای سفر خریدم. در این کتاب نوشته شده است که یزد و کرمان از دیدنی‌ترین مناطق ایران هستند و بیشتر زرتشتیان در این دو شهر زندگی می‌کنند.

ما سه روز اول عید را در تهران خواهیم گذراند و روز چهارم با هواپیما به یزد سفر خواهیم کرد. در یزد، قصد داریم ابتدا از دخمه دیدن کنیم. در کتاب راهنما آمده که دخمه بر روی تپه‌ای خارج از شهر قرار دارد. ازآنجایی‌که در دین زرتشت آلوده کردن پدیده‌های طبیعت مانند آب، هوا و خاک گناه محسوب می‌شود، زرتشتیان اجساد را روی صخره‌ای خارج از شهر قرار می‌دادند تا خاک را آلوده نکنند. این محل „دخمه“ نامیده می‌شد.

از آنجایی‌که زرتشتیان علاوه بر احترام به آب، هوا و خاک، به آتش نیز اعتقاد دارند، برای حفاظت از آتش مقدس، آتشکده‌هایی می‌ساختند. بعد از دخمه، ما به دیدن آتشکده بهرام که در داخل شهر قرار دارد، خواهیم رفت.

ما سه روز در یزد خواهیم بود و روز سوم از پیر سبز چک‌چک، یکی از اماکن مقدس زرتشتیان، بازدید خواهیم کرد. در کتاب راهنما آمده است که پس از شکست یزدگرد، آخرین شاه ساسانی، خانواده او به یزد فرستاده شدند زیرا این منطقه کویری امن‌تر به نظر می‌رسید و احتمال افتادن آنها به دست اعراب کمتر بود. گفته می‌شود یکی از دختران او به نام „پارس بانو“ هنگام رسیدن به این محل، شاهد باز شدن کوه و پناه گرفتن در آن شد. از آن زمان، قطرات آب از سقف این غار چکه کرده و درختی در آنجا سبز شده است. زرتشتیان باور دارند که این قطرات، اشک‌های شاهزاده پارس بانو هستند.

پس از یزد، ما به تهران پرواز خواهیم کرد. یک شب در تهران می‌مانیم و روز بعد به فرودگاه امام خمینی رفته و به فرانکفورت بازمی‌گردیم.

نوروز، جشن باستانی ایرانیان

نوروز، کهن‌ترین جشن بشریت، آغاز سال نو ایرانی و زایش دوباره طبیعت است. این جشن که ریشه در ایران باستان دارد، از ۲۵۰۰ سال پیش تا کنون، نسل به نسل منتقل شده و به عنوان میراثی گرانبها، در فرهنگ و آداب و رسوم ایرانیان جایگاه ویژه‌ای دارد.

تاریخ دقیق پیدایش نوروز مشخص نیست، اما برخی منابع، قدمت آن را به حدود ۷۰۰۰ سال پیش نسبت می‌دهند. در آن زمان، مردم ایران باستان، آغاز فصل بهار و اعتدال بهاری را جشن می‌گرفتند.

در دوران هخامنشیان، نوروز به عنوان یک جشن ملی و مذهبی شناخته شد و پادشاهان هخامنشی، در تخت جمشید، به استقبال بهار می‌رفتند و جشن‌های باشکوهی برگزار می‌کردند.

پس از اسلام، با وجود مخالفت‌های اولیه، نوروز به عنوان یک سنت ملی ایرانی حفظ شد و بسیاری از آداب و رسوم اسلامی نیز به آن اضافه شد.

خانه تکانی، دید و بازدید، سفره هفت سین، عیدی دادن و گرفتن، از جمله آداب و رسوم رایج نوروز هستند.

سفره هفت سین، نمادی از هفت عنصر مهم در فرهنگ ایرانی است: سنجد، سماق، سرکه، سیر، سبزی، سیب و سکه.

دید و بازدید، فرصتی برای تجدید دیدار با اقوام و دوستان و صله رحم است.

عیدی دادن و گرفتن، به خصوص برای کودکان، از سنت‌های دیرینه نوروز است.

نوروز، علاوه بر ایران، در کشورهای افغانستان، تاجیکستان، جمهوری آذربایجان، ترکمنستان، کردستان عراق، و همچنین در برخی از جوامع ایرانی‌تبار در سراسر جهان جشن گرفته می‌شود.

نوروز، نمادی از امید، نو شدن و آغاز دوباره است. این جشن، فرصتی برای تجدید قوا، صلح و آشتی، و تقویت روابط بین انسان‌ها است.

نوروز، به عنوان میراثی فرهنگی، هویت ملی ایرانیان را حفظ و تقویت می‌کند و به عنوان یک سنت دیرینه، نسل‌ها را به هم پیوند می‌دهد.

پیام نوروز، پیام صلح، دوستی، و نو شدن است. این جشن، ما را به یادآوری و پاسداشت ارزش‌های والای انسانی، مانند احترام به طبیعت، صلح و دوستی، و احترام به بزرگان دعوت می‌کند.

نوروز، به عنوان یک جشن جهانی، می‌تواند به عنوان پلی بین فرهنگ‌ها و ملل مختلف عمل کند و به ترویج صلح و دوستی در جهان کمک کند.

بهار در ایران

بهار یکی از زیباترین فصل‌ها در ایران است. این فصل از اوّل فروردین تا آخر خرداد ادامه دارد. در بهار، طبیعت دوباره زنده می‌شود. درخت‌ها سبز و گل‌ها شکوفه می‌دهند. هوای بهار معمولاً معتدل است.

بهار با جشن نوروز آغاز می‌شود. نوروز یکی از مهم‌ترین جشن‌های ایرانی است. مردم خانه‌ها را تمیز می‌کنند، لباس نو می‌خرند و سفره هفت‌سین می‌چینند. خانواده‌ها به دیدن هم می‌روند و عیدی می‌دهند.

در این فصل، باغ‌ها و پارک‌ها پر از گل‌های رنگی می‌شوند. شهرهایی مثل شیراز و اصفهان در بهار بسیار زیبا هستند. باغ ارم در شیراز و میدان نقش جهان در اصفهان مکان‌های دیدنی هستند.

بهار زمان خوبی برای سفر است. بسیاری از مردم در تعطیلات نوروز به شهرهای مختلف سفر می‌کنند. شمال ایران با جنگل‌ها و دریای خزر یکی از محبوب‌ترین مقاصد است.

بهار در ایران پر از شادی، رنگ و زندگی است. این فصل فرصتی برای لذت بردن از طبیعت و گذراندن وقت با خانواده است. در مجموع، بهار زمانی برای نوآوری و امید است. مردم از زیبایی طبیعت لذت می‌برند و جشن‌های سنتی را برگزار می‌کنند. این فصل پر از شادی و انرژی است که قلب هر ایرانی را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

چهارشنبه سوری، جشنی باستانی برای استقبال از بهار

چهارشنبه سوری یکی از جشن‌های باستانی ایرانی است که در آخرین سه‌شنبه سال برگزار می‌شود. این جشن که به نام‌های „چهارشنبه آخر سال“ و „شب چهارشنبه سرخ“ نیز شناخته می‌شود، از دیرباز با آداب و رسوم مختلفی همراه بوده است.

ریشه این جشن به دوران ایران باستان و قبل از اسلام می‌رسد. در آن زمان، مردم ایران باستان معتقد بودند که در این شب، فرشته اهورامزدا بر زمین فرود می‌آید و با تاریکی و سرما مبارزه می‌کند. به همین دلیل، برای کمک به اهورامزدا، آتش روشن می‌کردند و از روی آن می‌پریدند.

از جمله آداب و رسوم رایج در چهارشنبه سوری می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

* برافروختن آتش: روشن کردن آتش در این شب، نمادی از پیروزی روشنایی بر تاریکی و گرما بر سرما است. مردم در حیاط خانه‌ها یا در مکان‌های عمومی آتش روشن می‌کنند و از روی آن می‌پرند و می‌گویند: „زردی من از تو، سرخی تو از من“.

*  قاشق زنی: در این رسم، کودکان و نوجوانان با چادر یا روسری صورت خود را می‌پوشانند و به در خانه‌ها می‌روند و با قاشق به در می‌کوبند و می‌گویند: „آجیل مشکل گشا، دخل صاحبخانه پر از طلا“. صاحبخانه نیز به آنها آجیل، شیرینی، میوه و یا پول می‌دهد.

* فالگوش: در این رسم، افراد در مکانی خلوت می‌ایستند و به صحبت‌های رهگذران گوش می‌دهند و از آن به عنوان فال برای سال آینده خود استفاده می‌کنند.

* کوزه شکستن: در این رسم، مردم کوزه‌های سفالی کهنه را در چهارشنبه سوری می‌شکنند و با این کار، غم و اندوه سال گذشته را دور می‌ریزند.

چهارشنبه سوری به عنوان یکی از جشن‌های باستانی ایرانی، از اهمیت زیادی برخوردار است. این جشن فرصتی برای مردم است تا با گرد هم آمدن، به استقبال بهار و سال جدید بروند و غم و اندوه سال گذشته را از خود دور کنند.

شاهنامه و فردوسی: حماسه‌ای ماندگار از سرزمین ایران

شاهنامه، اثر بزرگ فردوسی، یکی از مهم‌ترین آثار ادبیات فارسی و جهان است. این کتاب حدود سال ۳۷۷ هجری شمسی نوشته شده است. فردوسی در شاهنامه داستان‌های قهرمانی، عشق، خیانت و نبردهای ایران باستان را به تصویر می‌کشد.

شاهنامه شامل حدود ۶۰ هزار بیت است و به سه بخش اصلی تقسیم می‌شود: بخش اسطوره‌ای، بخش پهلوانی و بخش تاریخی. در بخش اسطوره‌ای، داستان‌های مربوط به آفرینش جهان و نخستین پادشاهان ایران مانند کیومرث، هوشنگ و جمشید روایت می‌شود. این بخش‌ها پر از رمز و رازهای جذاب هستند. بخش پهلوانی به داستان‌های قهرمانی مانند رستم و سهراب پرداخته می‌شود که درس‌هایی از شجاعت و عدالت را در بر دارد. بخش تاریخی نیز به وقایع مهم از دوران ساسانی تا حمله اعراب به ایران اختصاص دارد.

فردوسی با سرودن شاهنامه نه تنها زبان فارسی را از نابودی نجات داد، بلکه هویت ملی ایرانیان را نیز تقویت کرد. او در زمانی که زبان عربی بر ادبیات ایران تسلط داشت، با استفاده از زبان فارسی دستاوردی بی‌نظیر خلق کرد. فردوسی بیش از سی سال از زندگی خود را صرف سرودن شاهنامه کرد و با مشکلات زیادی روبرو شد. او امیدوار بود که کار او توسط پادشاهان زمان شناخته شود و برای تلاش‌هایش پاداش بگیرد، اما این آرزو در زمان حیاتش محقق نشد.

امروزه شاهنامه در سراسر جهان مورد توجه است. این اثر به زبان‌های مختلفی ترجمه شده و الهام‌بخش نویسندگان و هنرمندان بسیاری است. شاهنامه همچنان به عنوان یکی از گنجینه‌های ادبیات جهانی شناخته می‌شود و فردوسی به عنوان یکی از بزرگ‌ترین شاعران تاریخ در قلب ایرانیان جا دارد. این اثر نه تنها یک شاهکار ادبی است بلکه سندی زنده از تاریخ پرافتخار ایران است.

شاهنامه همچنین به عنوان مرجعی مهم برای شناخت تاریخ و فرهنگ ایران باستان به کار می‌رود. بسیاری از مراسم و سنت‌های ایرانی از این اثر الهام گرفته شده‌اند و همچنان در فرهنگ معاصر ایرانی جایگاه ویژه‌ای دارند. جشن نوروز نیز در شاهنامه مورد اشاره قرار گرفته است.

به طور خلاصه، شاهنامه بیش از هزار سال است که به عنوان نگینی درخشان در تاریخ ادبیات جهان می‌درخشد و همچنان به عنوان نمادی از هویت، فرهنگ و تاریخ ایرانیان باقی مانده است.

قهوه‌خانه‌ها در ایران: پاتوقی دیرینه با داستانی شنیدنی

قهوه‌خانه‌ها در ایران، فراتر از مکانی برای نوشیدن قهوه یا چای، نقشی دیرینه در تاریخ و فرهنگ این سرزمین داشته‌اند. از دوران صفویه تا به امروز، این مکان‌ها پاتوقی برای اقشار مختلف جامعه بوده‌اند، جایی برای معاشرت، تبادل نظر، سرگرمی و حتی گاه فعالیت‌های سیاسی.

در اوایل قرن شانزدهم میلادی، قهوه به ایران راه یافت و در دربار صفویان محبوبیت پیدا کرد. نخستین قهوه‌خانه‌ها نیز در همین دوره و به احتمال زیاد در شهر قزوین پدید آمدند. قهوه‌خانه‌ها به سرعت در سراسر ایران گسترش یافتند و در عصر صفوی به عنصری جدایی‌ناپذیر از زندگی روزمره مردم تبدیل شدند.

قهوه‌خانه‌ها در طول تاریخ ایران، کارکردهای مختلفی داشته‌اند. از پاتوق‌های سیاسی و اجتماعی گرفته تا محل نقل داستان‌ها و اشعار، قهوه‌خانه‌ها نقشی بی‌رقیب در زندگی ایرانیان ایفا کرده‌اند.  در دوران‌های مختلف، قهوه‌خانه‌ها محلی برای تبادل نظر، سرگرمی، و حتی آموزش بوده‌اند. معماری قهوه‌خانه‌ها به گونه‌ای بود که فضایی گرم و صمیمی را برای مشتریان فراهم می‌کرد. سکویی برای نشستن، حوضچه‌ای با فواره آب، و قلیان‌هایی که در گوشه و کنار قهوه‌خانه چیده می‌شدند.

قلیان، یکی از عناصر جدایی‌ناپذیر قهوه‌خانه‌ها بود. بسیاری از مشتریان برای گذراندن وقت در قهوه‌خانه، قلیان سفارش می‌دادند. قلیان، فضایی برای گفتگو و معاشرت را فراهم می‌کرد و به گرم شدن فضا کمک می‌کرد.

با ورود چای به ایران در قرن هجدهم، چای جایگزین قهوه در قهوه‌خانه‌ها شد، اما نام قهوه‌خانه همچنان پابرجا ماند. در دوران قاجار، قهوه‌خانه‌ها به اوج رونق خود رسیدند و به محل تجمع روشنفکران، آزادی‌خواهان و فعالان سیاسی تبدیل شدند.

در دوران معاصر، با ظهور کافه‌ها و رستوران‌ها، قهوه‌خانه‌ها تا حدی از رونق افتاده‌اند. با این حال، هنوز هم می‌توان ردپای این مکان‌های دیرینه را در گوشه و کنار شهرهای ایران یافت. قهوه‌خانه‌ها، با آن دکور سنتی و فضای صمیمی، یادآور دورانی پرفراز و نشیب در تاریخ ایران هستند.

در گذشته، قهوه‌خانه‌ها به عنوان „دارالاجتماع“ نیز شناخته می‌شدند.

قهوه‌خانه‌ها در اشعار و داستان‌های بسیاری از نویسندگان ایرانی، مانند صادق هدایت و جمالزاده، به تصویر کشیده شده‌اند.

در سال 1398، قهوه‌خانه‌های سنتی ایران به عنوان میراث فرهنگی ناملموس در فهرست ملی ایران ثبت شدند.

همه با هم

کبوترها آزاد و شاد، در آسمان پرواز می‌کردند و از آزادی و بازی در آسمان نیلگون لذت می‌بردند. پس از مدتی برای رفع خستگی روی درختی نشستند. پایین درخت دانه فراوان بود. یکی از کبوتران دانه‌ها را دید، آرام بال گشود و به پایین درخت پرواز کرد. چندتا از دانه‌ها را خورد، دانه‌ها تازه و خوشمزه بودند. دوستان خود را هم صدا کرد تا از این دانه‌های خوشمزه بخورند، کبوترها پایین آمدند، کنار دانه‌ها نشستند و مشغول برچیدن دانه شدند. وقتی که خوب سیر شدند، یکی از کبوتران آماده پرواز شد، بال گشود تا پرواز کند، ولی نتوانست، احساس کرد که بندی به پایش گره‌خورده است. کبوتران دیگر نیز بال گشودند تا پرواز کنند؛ ولی نخ‌های دام پای آنها را هم گرفته بود.

صیاد که در کمین نشسته بود صدای بال کبوتران را شنید و خوشحال به‌سوی آنان شتافت.

کبوتران باعجله بال می‌زدند هر یک برای رهایی خود می‌کوشید. گاهی یک‌گوشه دام از زمین کنده می‌شد؛ ولی بلافاصله به زمین می‌افتاد و گوشه دیگر آن بالا می‌رفت. کبوتر دانا و هوشیاری که نامش «طوقی» بود گفت: ای دوستان، حق این بود که وقتی دانه‌ها را دیدیم، به فکر می‌افتادیم که این دانه‌ها را چه کسی آورده است. چرا این همه دانه تازه و خوشمزه در پای درخت ریخته است. اگر فکر می‌کردیم، در دام نمی‌افتادیم، حالا هم اگر کمی فکر کنیم و متحد و هماهنگ شویم نجات خواهیم یافت. اکنون لحظه‌ای آرام بگیرید و آنگاه با فرمانِ من، همه با هم به پرواز در آیید. صیاد شتابان به‌سوی درخت می‌دوید که طوقی فرمان پرواز داد. کبوترها به فرمان او یکباره بال زدند و دام را از جا کندند و به هوا بردند.

صیاد با خود گفت: این کبوترها سرانجام خسته خواهند شد و روی زمین خواهند افتاد خوب است آنها را دنبال کنم. ولی کبوتران که باقدرت تمام بال می‌زدند از چشم صیاد ناپدید شدند. پس از مدتی در کنار جوی آبی نشستند.

در کنار جوی آب، لانه موشی بود، طوقی از قدیم با این موش دوست بود. موش که در لانه خود خوابیده بود از صدای بال کبوتران بیدار شد و از لانه بیرون آمد. همین‌که طوقی و دوستانش را گرفتار دید، برای بریدن بندهای پای طوقی پیش رفت. طوقی گفت: دوست من! ابتدا بند از پای یارانم بازکن، دلم می‌خواهد دوستانم زودتر از من آزاد شوند. موش به‌سرعت بندهای دام را جوید. همه بندها پاره شدند. کبوتران آزاد شدند و از موش تشکر کردند کمی آب خوردند و سپس آزاد و شاد در آسمان به پرواز در آمدند. وقتی که کبوتران دوباره خود را آزاد یافتند با هم قرار گذاشتند که دیگر اشتباه خود را تکرار نکنند تا در دام صیادان گرفتار نشوند.

انسان پرنده

انسان‌ها از دیرباز آرزوی پرواز در آسمان را داشته‌اند. آن‌ها می‌خواستند بالاتر از عقاب‌ها و بر فراز ابرها بروند. این آرزو در افسانه‌ها دیده می‌شود. مثلاً در افسانه‌های ایرانی، کیکاووس شاه بر پشت عقاب‌ها پرواز می‌کند و حضرت سلیمان یک قالیچه جادویی دارد که او را به هر جایی می‌برد. این داستان‌ها نشان می‌دهند که انسان همیشه به پرواز فکر کرده است.

بیش از صد سال پیش، جوانی به نام اتو در آلمان تصمیم گرفت پرواز کند. او به بال‌های بزرگ پرندگان نگاه کرد و فکر کرد اگر بتواند بال‌های بزرگی بسازد، می‌تواند پرواز کند. اتو سال‌ها تلاش کرد و آزمایش‌های زیادی انجام داد. او نتوانست در ابتدا پرواز کند، اما ناامید نشد. بالاخره او توانست بال‌هایی بسازد و روزی که باد ملایمی می‌وزید، از تپه‌ای پرید و با خوشحالی به زمین فرود آمد. مردم به او تبریک گفتند و این موفقیت او را تشویق کرد تا ادامه دهد.

ویلبر رایت، جوانی باهوش، درباره اتو مطالعه کرد. او و برادرش ارویل تصمیم گرفتند کار او را ادامه دهند. آن‌ها بال‌هایی ساختند که امکان فرود امن را فراهم می‌کرد. بعد از سه سال تلاش، آن‌ها آماده اولین پرواز خود شدند و دوستانشان را دعوت کردند تا این لحظه تاریخی را ببینند. پرواز آن‌ها ۳۸ دقیقه طول کشید و با خوشحالی به زمین فرود آمدند.

ویلبر و ارویل سپس اولین کارخانه هواپیماسازی را تأسیس کردند. حالا هواپیماها انسان‌ها را سریعاً از یک نقطه به نقطه دیگر می‌برند. دانشمندان اکنون به دنبال راهی برای سفر به ماه و فضا هستند. سعدی، شاعر بزرگ ایرانی، گفته است: «آدمی به جایی می‌رسد که به جز خدا نبیند.»

سیزده بدر، آغوش طبیعت در آغاز سال نو

سیزده بدر، سیزدهمین روز فروردین ماه و از دیرباز جشنی باستانی و ملی در ایران بوده است. این روز که در تقویم‌های رسمی به عنوان „روز طبیعت“ نامگذاری شده، فرصتی برای تجدید دیدار با طبیعت پس از دوازده روز جشن و شادی در نوروز است.

ریشه سیزده بدر به دوران ایران باستان باز می‌گردد. در آن زمان، مردم پس از دوازده روز جشن و شادی برای سال نو، روز سیزدهم را به شکرگزاری از خداوند برای نعمت‌های طبیعت و آغاز سال زراعی جدید به دشت و صحرا می‌رفتند.

سیزده بدر با آداب و رسوم متنوعی همراه است که هر کدام ریشه در فرهنگ و باورهای ایرانیان دارند. از جمله این آداب و رسوم می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

گذراندن روز در طبیعت: مردم در این روز به پارک‌ها، جنگل‌ها، باغ‌ها و سایر مناطق طبیعی می‌روند و از زیبایی‌های طبیعت لذت می‌برند.

سفره انداختن: خانواده‌ها در کنار یکدیگر سفره‌ای پهن می‌کنند و از غذاهای سنتی ایرانی مانند سبزی پلو با ماهی، آش رشته، کوکو سبزی و … میل می‌کنند.

سبزه گره زدن: یکی از رسوم رایج سیزده بدر، سبزه گره زدن است. مردم سبزه‌هایی که در طول نوروز در خانه‌هایشان نگهداری کرده‌اند را به نیت گشایش کار و خوشبختی در کنار رودخانه یا جوی آب می‌اندازند.

فالگوش: فالگوش از دیگر رسوم سیزده بدر است. در این رسم، افراد در مکانی خلوت می‌نشینند و به صحبت‌های دیگران گوش می‌دهند و آن را به عنوان فال خود برای سال جدید تلقی می‌کنند.

بازی‌های گروهی: بازی‌های گروهی مانند وسطی، قایم موشک، طناب‌کشی و … از جمله تفریحات رایج در سیزده بدر هستند.

دید و بازدید: سیزده بدر فرصتی برای دید و بازدید با اقوام و دوستان و تجدید دیدار با آنها پس از تعطیلات نوروز است. سیزده بدر از جهات مختلف حائز اهمیت است:

پیوند با طبیعت: این روز فرصتی برای تجدید قوا و ارتباط دوباره با طبیعت پس از دوازده روز تعطیلات نوروزی است.

تقویت روابط اجتماعی: سیزده بدر فرصتی برای دورهم جمع شدن اعضای خانواده و دوستان و تقویت روابط اجتماعی است.

حفظ و احترام به محیط زیست: گذراندن روز در طبیعت می‌تواند به افزایش آگاهی مردم نسبت به حفظ و احترام به محیط زیست کمک کند.

حفظ فرهنگ و آداب و رسوم: سیزده بدر جشنی باستانی و ملی است که پاسداشت آن به حفظ فرهنگ و آداب و رسوم ایرانی کمک می‌کند.

ز گهواره تا گور دانش بجوی

  پیرمردی که سال‌های عُمرش به هفتاد و هشت رسیده بود، در بستر بیماری واپسین لحظات زندگی را می‌گذرانید. بستگانش با چشمان اشک‌بار نگران حال وی بودند. آنگاه که نفس او به شماره افتاد، دوستی دانشمند بر بالین وی حاضر شد و با اندوهی بسیار حال او را جویا گشت.

مرد بیمار با کلماتی بریده و کوتاه از دوست دانشمند خود خواهش کرد که یکی از مسائل علمی را که زمانی با وی در میان گذاشته بود، بازگوید. دانشمند گفت: ای دوست گرامی! اکنون در چنین حالتِ ضعف و بیماری چه جای این پرسش است؟ بیمار با ناراحتی پاسخ داد: کدام یک از این دو بهتر است این مسئله را بدانم و بمیرم یا نادانسته و جاهل در گذرم؟

مرد دانشمند مسئله را باز گفت. سپس از جای برخاست و دوست بیمار را ترک کرد. هنوز چندقدمی دور نشده بود که شیون از خانه بیمار برخاست. چون سراسیمه بازگشت، بیمار چشم از جهان فروبسته بود!

مردی که در دم مرگ نیز تشنه فراگیری و کسب دانش بود، ابوریحان بیرونی یکی از بزرگ‌ترین ریاضی‌دانان و فیلسوفان ایرانی است. او از افتخارات ایران به شمار می‌رود. همه زندگی ابوریحان در تألیف و تحقیق و در جستجوی دانش گذشت. تا سال ۴۲۷ هجری که شصت و پنج سال از عمرش می‌گذشت یک‌صد و سیزده جلد کتاب نوشته بود. این کتاب‌ها در بارۀ مسائل گوناگون از قبیل ستاره‌شناسی، پزشکی، ریاضیات، تاریخ، جغرافیا، داروشناسی رسوم و سنت‌های ملل مختلف، و علوم دیگر است.

باوجودآنکه نزدیک به هزار سال از عصر ابوریحان می‌گذرد، بیشتر نوشته‌ها و کتاب‌های او از جهت فکر تازه می‌نماید. به نظر می‌رسد که اندیشه و روش تحقیق او در مسائل علمی به اندیشه و روش دانشمندانِ امروز بیشتر نزدیک بوده تا به روش و فکرِ دانشمندان زمان خود.

پیوسته به علل حوادث می‌اندیشید و به تحقیق و مطالعه و کشف چیزهای ناشناخته عشق می‌ورزید. درباره ادیان مختلف و سنت‌های ملت‌های گوناگون تحقیق می‌کرد اطلاعاتی را که به دست می‌آورد، به‌صورت کتاب می‌نوشت. دشمن سرسخت جهل و دوستدار دانش و بینش بود. از این لحاظ در قرون گذشته کمتر می‌توان برای او نظیری پیدا کرد.

مُحَمَّد بن زکریای رازی کاشف الکل

 در حدود هزار سال پیش در شهر ری جوانی می‌زیست که بعدها به نام رازی شهرت پیدا کرد. وی بسیار کنجکاو و دقیق بود و به کسب علم شوق فراوان داشت. ریاضیات و نجوم و بیشتر علوم زمان خود را در روزگار جوانی فراگرفت. چون در آن زمان دانشمندان به کیمیاگری می‌پرداختند، وی نیز به این کار علاقه بسیار پیدا کرد. کیمیاگران می‌خواستند ماده‌ای به دست بیاورند که با آن فلزات دیگر را به طلا تبدیل کنند.

رازی برای رسیدن به این مقصود روز و شب به آزمایش‌های گوناگون می‌پرداخت. بر اثر همین آزمایش‌ها به چشم‌درد مبتلا شد، ناگزیر به پزشکی مراجعه کرد. می‌گویند که پزشک برای معالجه چشم‌های رازی پانصد سکه طلا از او گرفت و چنین گفت: «کیمیا این است نه آنچه که تو در جستجوی آن هستی».

این سخن در «رازی» بسیار اثر کرد و ازآن‌پس به تحصیل دانش پزشکی پرداخت. در آن زمان بغداد مرکز علم بود. رازی به آنجا رفت. مدت‌ها از عمر خود را صرف تحصیل پزشکی کرد و شهرت فراوان یافت سپس به وطن خود بازگشت. رازی در شهرری بیمارستانی تأسیس کرد و در آنجا به درمان بیماران و تدریس دانش پزشکی پرداخت.

چون رازی بزرگ‌ترین پزشک زمان خود شناخته شده بود، بسیاری از امیران او را برای مداوای بیماران به دربار خود دعوت می‌کردند.

رازی گذشته از مداوای بیماران و اداره بیمارستان‌ها در حدود دویست و پنجاه کتاب نیز نوشته است، بیشتر این کتاب‌ها مربوط به دانش پزشکی است. معروف‌ترین آنها «حاوی» نام دارد. کتاب‌های مهم رازی به زبان‌های خارجی ترجمه شده است و سال‌ها استادان بزرگ در دانشگاه‌های مشهور جهان این کتاب‌ها را تدریس می‌کرده‌اند. الکل که امروز موارد استعمال فراوانی در صنعت و پزشکی دارد، از کشفیات این دانشمند بزرگ است.

این پزشک و دانشمند و کاشف عالی‌مقام که یکی از مفاخر ایران است در شهر ری، یعنی همان جا که به دنیا آمده بود در گذشت.

دهقان فداکار

  غروب یکی از روزهای سرد پائیز بود. خورشید در پشت کوه‌های پربرف یکی از روستاهای آذربایجان فرورفته بود. کار روزانه دهقانان پایان‌یافته بود. صفرعلی هم دست از کار کشیده بود و به ده خود باز می‌گشت. در آن شب سرد و طوفانی، نور لرزان فانوس کوچکی راه او را روشن می‌کرد.

دهی که صفرعلی در آن زندگی می‌کرد نزدیک راه‌آهن بود. صفرعلی هر شب از کنار راه‌آهن می‌گذشت تا به خانه‌اش برسد. آن شب، ناگاه صدای غرش ترسناکی از کوه برخاست. سنگ‌های بسیاری از کوه فروریخت و راه‌آهن را مسدود کرد.

صفرعلی می‌دانست که تا چند دقیقه دیگر، قطار مسافربری به آنجا خواهد رسید. با خود اندیشید اگر قطار با توده‌های سنگ برخورد کند، واژگون خواهد شد. از این اندیشه سخت مضطرب شد. نمی‌دانست در آن بیابان دورافتاده چگونه راننده قطار را از خطر آگاه کند. در همین حال، صدای سوت قطار از پشت کوه شنیده شد که نزدیک‌شدن آن را خبر می‌داد.

صفرعلی روزهایی را که به تماشای قطار می‌رفت به یاد آورد. صورت خندان مسافران را به یاد آورد که از درون قطار برای او دست تکان می‌دادند. از اندیشه حادثه خطرناکی که در پیش بود قلبش سخت لرزید. در جستجوی چاره‌ای بود تا بتواند جان مسافران را نجات بدهد.

ناگهان چاره‌ای به فکرش رسید. در آن سرمای شدید به‌سرعت لباس‌های خود را از تن در آورد و به سر چوب‌دستی خود بست. نفت فانوس را روی لباس‌هایش ریخت و آن را آتش زد و مانند مشعلی به دست گرفت. صفرعلی درحالی‌که مشعل را بالا نگاه‌داشته بود، به‌طرف قطار دوید. راننده قطار با دیدن آتش دانست که خطری در پیش است. ترمز را کشید. قطار پس از تکان‌های شدید از حرکت باز ایستاد. راننده و مسافران سراسیمه از قطار بیرون ریختند. با دیدن توده‌های سنگ و صفرعلی که با بدن برهنه در آنجا ایستاده بود، دانستند که فداکاری او آنها را از خطر بزرگی نجات داده است.

همگی از او تشکر کردند. می‌خواستند به او پاداشی بدهند. صفرعلی گفت: من این کار را برای رضای خدا و نجات شما هم‌وطنانم انجام داده‌ام. پاداش من این است که موفق شدم شما را نجات دهم. صفرعلی، دهقان فداکار، شادی آن شب را هیچگاه فراموش نخواهد کرد.

جشن زمستانی سَده

جشن سَده یکی از جشن‌های قدیمی ایران است که در دهم بهمن، پنجاه روز قبل از نوروز، برگزار می‌شود. در این جشن، آتش که در فرهنگ ایرانی مهم است، گرامی داشته می‌شود. آتش نماد زندگی و روشنایی است.

کلمه „سَده“ به معنای «صد» است چون این جشن صد روز پس از شروع زمستان است. در دین زرتشتی، سَده نشانه پیروزی گرما و نور بر سرما و تاریکی است.

مراسم با روشن کردن آتش بزرگ آغاز می‌شود. مردم دور آتش جمع می‌شوند و شادی می‌کنند. آنها دعا می‌خوانند و شاید آواز بخوانند و برقصند.

سَده فرصتی برای آماده کردن خانه و محیط برای بهار است. مردم خانه‌های خود را تمیز می‌کنند.

این جشن برای همه ایرانیان مهم است، نه فقط زرتشتیان. امروزه بیشتر در یزد و کرمان برگزار می‌شود، ولی زرتشتیان در سراسر جهان هم آن را جشن می‌گیرند.

جشن سَده نشان‌دهنده فرهنگ ایران و یادآور دوستی و همبستگی است. این جشن افراد را به هم نزدیک می‌کند و تاریخ ایران را یادآوری می‌کند.

جشن سَده علاوه بر جنبه‌های مذهبی و فرهنگی، فرصتی برای گردهمایی خانواده‌ها و دوستان است. آنها دور هم جمع می‌شوند و از کنار هم بودن لذت می‌برند.

در این جشن، غذاهای سنتی ایرانی مانند نان‌ها و شیرینی‌ها درست می‌شود. این غذاها خوشمزه هستند و فرهنگ ایران را نشان می‌دهند.

در طول جشن سَده، فعالیت‌های مختلفی مانند موسیقی، نمایش‌های محلی و بازی‌های سرگرم‌کننده انجام می‌شود که باعث شادی بیشتر می‌شود.

این جشن همچنین فرصتی برای آموزش جوان‌ترها درباره فرهنگ ایران است. بزرگترها داستان‌های مربوط به سَده را برای بچه‌ها تعریف می‌کنند تا این سنت‌ها حفظ شود.

در نهایت، جشن سَده یادآور احترام به طبیعت است. این جشن نشان می‌دهد که حفظ محیط زیست مهم است و زندگی انسان به آن وابسته است. بنابراین، سَده فقط جشن آتش نیست بلکه جشن زندگی هم هست.

Nach oben scrollen