به نام خداوند جان و خرد / کز این برتر اندیشه بر نگذرد | به نام خداوندی که جان و خرد را آفریده است و اندیشه انسان نمیتواند برتر از او چیزی را تصور کند. | Im Namen des Herrn des Geistes und der Vernunft, über den kein Gedanke hinausgehen kann. |
خداوندِ نام و خداوندِ جای / خداوندِ روزیدِهِ رهنمای | خداوندی که صاحب همه نامها و مکانهاست، و رزق و هدایت بندگان را بر عهده دارد. | Der Herr der Namen und Orte, der Herr, der die Versorgung und Führung der Diener übernimmt. |
خداوند کیوان و گَردانسپهر / فروزندهٔ ماه و ناهید و مهر | خداوند آفریننده سیاره زحل و آسمان چرخان است؛ او ماه، زهره، و خورشید را روشن میکند. | Der Herr, der Saturn und das sich drehende Firmament erschaffen hat; er lässt den Mond, die Venus und die Sonne leuchten. |
ز نام و نشان و گمان برتر است / نگارندهٔ برشده پیکر است | خداوند فراتر از هر نام، نشان، و تصوری است؛ او آفریننده پیکرهای برجسته و والا است. | Er ist über Namen, Zeichen und Vorstellungen erhaben; Er ist der Schöpfer erhabener und edler Gestalten. |
به بینندگان آفریننده را / نبینی مرنجان دو بیننده را | کسی که خالق جهان را نمیبیند، نباید چشم خود را خسته کند؛ چرا که ذات خداوند قابل دیدن نیست. | Wer den Schöpfer der Welt nicht sieht, soll seine Augen nicht quälen, denn das Wesen Gottes ist unsichtbar. |
نیابد بدو نیز اندیشه راه / که او برتر از نام و از جایگاه | اندیشه انسان نمیتواند به ذات خداوند راه یابد؛ زیرا او فراتر از هر نام و مکان است. | Der menschliche Gedanke kann nicht zu Gottes Wesen gelangen, denn er steht über jedem Namen und Ort. |
سخن هر چه زین گوهران بگذرد / نیابد بدو راه جان و خرد | هر سخنی که فراتر از این اصلها باشد، نمیتواند به حقیقت خداوند دست یابد. | Jede Rede, die über diese Prinzipien hinausgeht, kann die Wahrheit Gottes nicht erreichen. |
خرد گر سخن برگزیند همی / همان را گزیند که بیند همی | اگر خرد بخواهد سخنی برگزیند، تنها چیزی را انتخاب میکند که قابل دیدن باشد؛ اما ذات خداوند فراتر از دیدن است. | Wenn die Vernunft Worte wählt, wählt sie nur das, was sie sehen kann; doch Gottes Wesen ist jenseits des Sichtbaren. |
ستودن نداند کس او را چو هست / میانْ بندگی را ببایدْت بست | هیچکس نمیتواند خداوند را آنطور که شایسته است ستایش کند؛ تنها باید در برابر او بندگی کرد. | Niemand kann Gott so loben, wie es ihm gebührt; man muss sich ihm nur in Dienerschaft unterwerfen. |
خرد را و جان را همیسَنجد اوی / در اندیشهٔ سَخته کِی گُنجد اوی؟ | خداوند است که خرد و جان انسان را میسنجد؛ اما ذات او در اندیشه انسان نمیگنجد. | Gott misst die Vernunft und Seele des Menschen; aber sein Wesen passt nicht in menschliche Gedanken. |
بدین آلت رای و جان و زبان / ستود آفریننده را کِی توان؟ | با ابزارهایی مانند عقل، جان، و زبان نمیتوان خالق جهان را آنطور که شایسته است ستایش کرد. | Mit Werkzeugen wie Verstand, Seele und Sprache kann der Schöpfer der Welt nicht angemessen gelobt werden. |
به هستیش باید که خستو شوی / ز گفتار بیکار یکسو شوی | باید به وجود خداوند ایمان داشت و از سخنان بیهوده درباره او دوری کرد. | Man muss an die Existenz Gottes glauben und unnütze Worte über ihn meiden. |
پرستنده باشیّ و جوینده راه / به ژرفی به فرمانْش کردن نگاه | باید بندگی خداوند کرد و راه او را با دقت جستجو کرد و دستوراتش را عمیقاً بررسی کرد. | Man sollte Gott dienen, seinen Weg genau suchen und seine Gebote tiefgründig betrachten. |
توانا بود هر که دانا بود / ز دانش دل پیر برنا بود | کسی که دانا باشد، توانمند نیز خواهد بود؛ دانش باعث میشود دل پیر دوباره جوان شود. | Wer weise ist, wird auch mächtig sein; Wissen macht das Herz des Alten wieder jung. |
از این پرده برتر سخنگاه نیست / ز هستی مر اندیشه را راه نیست | فراتر از این حقیقت نمیتوان سخن گفت؛ چرا که اندیشه انسان نمیتواند به ذات هستی مطلق خداوند برسد. | Über diese Wahrheit hinaus kann man nicht sprechen; denn der menschliche Gedanke kann das absolute Wesen Gottes nicht erreichen. |