تعریف واژه «رای» در فارسی رای واژهای است که معانی مختلفی دارد، اما مهمترین معانی آن عبارتاند از: - نظر، عقیده، اندیشه: مثلاً «رای خود را بیان کرد.»
- حکم، دستور: مانند «رای دادگاه صادر شد.»
- تصمیم یا رأیگیری: مثلاً «در انتخابات شرکت کرد و رای داد.»
- خرد، عقل (در متون کهن): مانند «رای و خرد.»
تحلیل دستوری واژه - نوع واژه: اسم (اسم مصدر)
- جنسیت: مذکر (در فارسی جنسیت دستوری ندارد)
- جمع: آراء (در فارسی رسمی و عربی)
- کاربرد: به عنوان مفعول، فاعل، مضافالیه و غیره در جمله میآید.
ریشهشناسی (اتیمولوژی) - اصل واژه: واژه «رای» از عربی به فارسی وارد شده است.
- در عربی: «رَأْی» به معنی دیدن، نظر، عقیده.
- در فارسی میانه: واژه مشابهی وجود نداشته است؛ معادلهای بومی: اندیشه، خرد.
کاربرد واژه - در گفتگوهای روزمره:
- «رای تو چیست؟»
- «هر کس حق دارد رای خود را بدهد.»
- در حقوق و سیاست:
- «رای دادگاه لازمالاجراست.»
- «در انتخابات ریاستجمهوری رای داد.»
- در متون ادبی و کهن:
- «به رای و خرد کارها راست کن»
- «رای درست داشتن»
- در ترکیبها:
- «رایگیری»، «رایدهنده»، «رایالعین» (در عربی: واضح و آشکار)
خلاصه:
«رای» واژهای عربیتبار در فارسی است که به معنی نظر، عقیده، حکم و تصمیم به کار میرود و در حوزههای مختلف کاربرد گستردهای دارد. |